به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه همشهری، نه تنها مردم، که حتی خود مسئولان هم منکر مشکلات حاد و بحرانهایی که در مملکت ایجاد شده، نیستند. در بخشی از مناظرهها هم که به این بحرانها اشاره شد و کاندیداها روی آنها تمرکز کردند. اما هیچکدام از اینها باعث نمیشود تا وظیفهای به نام رأی دادن زیر سؤال برود. نقل است که شهید بهشتی، قبل از انقلاب با یکی از همراهان در حال عبور از خیابانی بود. نیمهشب بود و نه پلیسی وجود داشت و نه شلوغ بود. همراه او خواست که از چهارراه و چراغ قرمز عبور کند که آقای بهشتی پاسخ داد ما نظام را قبول نداریم، نظم را که قبول داریم. به همین نسبت، شاید ما دولت یا مدیرانی را قبول نداشته باشیم و بهشدت هم به عملکردشان معترض باشیم، اما رأی دادن و اساس جمهوریت را که قبول داریم. بابت این بحثها، پای صحبتهای سیدمحمد غرضی نشستهایم. غرضی، از مدیران اجرایی و سیاستمداران کهنهکار ایرانی است که در دهه ۶۰ و ۷۰ وزارت را تجربه کرده و همچنین در دورههای پیش جزو کاندیداهای ریاستجمهوری بوده است. حرفهای خود را با انتقاداتی تند و کلی از دولتها و... آغاز میکند، اما سرانجام میگوید که حتماً رأی خواهد داد.
- جناب غرضی، قصد داریم درباره انتخابات با شما صحبت کنیم...
قبلش اجازه بدهید نکتههایی بگویم. دولت در ایران پدیده پیچیدهای است که از یک طرف شامل دولت و از طرفی شامل مجلس و دیگر نهادهای حاکمیتی و حتی اجتماعی میشود و.... متأسفانه از بعد از مشروطه به این سوی، دولتهایی که بر سر کار آمدهاند، نتوانستهاند خدمتی به مردم بکنند. نهتنها خدمتی نکردهاند که غالباً بخشی از حقوق عامه را هم صرف حقوق خاصه کردهاند. حتی در دولتهای پس از انقلاب هم مشاهده میکنید که تا بیایند و مستقر بشوند و به شناخت و تجربه کافی از مملکت برسند، وقتشان تمام شده. این بحث که چرا دولتها و نخستوزیران ایران از مشروطه به این سو به اضافه رئیسجمهورهای سه دهه اخیر در این قضیه دچار مشکل شدهاند، نیاز به تبارشناسی خاصی دارد که من در کتابی به این موضوع کامل اشاره کردهام. مثلاً امینی را درنظر بگیرید؛ با همت آمریکاییها نخستوزیر شد. آمد اصلاحات ارضی کند، نتیجه کلی آن شد نصف شدن زمینهای زیرکشت در شش دهه اخیر. این است که میبینیم هر دولتی به نوعی خواسته یا ناخواسته در حق مردم اجحاف کرده. همین دو رئیس دولت آخر، آقایان احمدینژاد و روحانی را نگاه کنید؛ ببینید چه عاقبتی پیدا کردند! علتش این نیست که این دولتمردان آدمهای بدی بودهاند...
- پس اشاره میکنید که مردم واقعاً حق دارند از دولتهای اخیر ناراضی و گلایهمند باشند؟
بحثم این است به جای این که دولتها بار مردم را بردارند، بار بر دوش مردم گذاشته و بر آنها تحمیل میکنند. چنین است که غالباً توفیقی در خوشنامی در خدمت به مردم نداشته و در این حوزه، همدیگر را متهم میکنند. متأسفانه دولتها مدام با همدیگر درگیری پیدا کرده و با هم گرفتارند، درحالیکه نمیدانند که این گرفتاریها از خودشان است. میشود همان حکایت سعدی که میگفت یک غلام سیاهی، کودکی را در آغوش گرفته بود و این کودک، به سر و صورت خودش و این سیاه میکوبید و داد و فریاد میکرد. سعدی هم به او که رسیده، گفته که این بچه را اگر زمین بگذاری ساکت میشود که داد و بیداد و فریادش همه از توست. تشکیلات دولتی و حکومتی متأسفانه از یک طرف به مردم اجحاف میکنند، از طرف دیگر بدعاقبت شده و از سوی دیگر مدام همدیگر را نفی میکنند. الان به همین مناظرههای اتفاق افتاده نگاه کنید؛ آدم باید با چنین اتفاقاتی دلسوزانه برخورد کند. از افرادی که مدیریتهای سطح کلان دارند انتظار چنین برخوردهایی نمیرود. در انتخابات ریاستجمهوری قبلی، سه کاندیدای اصلی یعنی آقایان روحانی، رئیسی و قالیباف، ببینید چطور به هم نقد وارد میکردند. حالا این سه بزرگوار رئیس سه قوه هستند. اینها جالب نیست و باعث ایجاد اختلافات داخلی میشود. باید به یاد داشته باشیم که ملت ایران توان ایستادن در برابر آمریکا را دارند، ولی توان ایستادگی در برابر اختلافات داخلی را ندارند.
- اجازه بدهید سؤالم را مستقیم بپرسم: شما جمعه رأی خواهید داد؟
قطعاً رأی میدهم.
- چرا؟ الان ممکن است بعضیها این سؤال را مطرح کنند که چرا باید رأی بدهم و رأی من اثری ندارد و.... پاسخ شما به چنین گفتههایی چه میتواند باشد؟
خدمت شما عرض خواهم کرد. من سرباز انقلابم. یعنی جمهوری اسلامی را قبول دارم. البته این تشکیلات جمهوری اسلامی، ممکن است در مجلس و قوه قضاییه و دولتش ایراداتی هم باشد؛ که حتماً هست. اما با وجود چنین ایراداتی، چرا پس رأی میدهم؟ برای این که جمهوری اسلامی تنها واژه و مفهوم و کلمهای است که میتواند جایگزین همه شکلهای حکومتی مثل شاهنشاهی و لیبرال دموکراسی و سوسیالیستی و... بشود و باشد. نزدیک دویست سال ملت ایران جنگیدند و مبارزه کردند تا به این کلام رسیدهاند. پس بر من واجب است که به شهدا وفادار باشم؛ به همه شهدا اعم از شهیدان مشروطه و سی تیر و پانزده خرداد و شهدای جنگ تحمیلی و انقلاب و اسلام و البته جمهوریت. پس برای من واجب است که این رأی را بدهم؛ چون اعتقاد دارم که تا یکی، دو قرن آینده هیچ جایگزینی برای مفهوم جمهوری اسلامی نمیتواند وجود داشته باشد. پس رأی من، نشانی از وفاداری من بهعنوان یک سرباز خواهد بود.
- پاسخ شما به شهروندانی که ممکن است شما را ببینند و بگویند که رأی نمیدهیم چیست؟
بعضی از این عزیزان ممکن است بگویند که من رأی نمیدهم؛ بسیار خب، اختیار با خودشان است. من خوب میفهمم که آنها از ایرادات و مشکلات اداری و معیشتی و بهداشتی و... که هست، ناراحتند. از این که کرونا هم وضع زندگیشان و هم وضع کسبوکار و معیشتتان را به هم زده ناراحتند. اینها را من هم میفهمم. اما بحث من این است که این شهروندان عزیز، به مدیریت ناکارآمد پشت کردهاند. من از همان گذشته که مدیر بودهام، با مردم ارتباط داشتهام و همین الان هم با بیشتر رسانهها و مردم و شبکههای اجتماعی و... در ارتباطم. به همین دلیل متوجه این حرفها و دغدغهها هستم.
- پس معتقدید که منافع رأی دادن ارجحیت دارد بر ضررهای رأی ندادن؟
در این بحثی نیست که حق یا حقوقی از رأیدهندگان توسط دولت و... تضییع شده. اگر جیب مردم توسط دولت و تشکیلات دولتی و حاکمیتی خالی شده، این بهمعنای پشت کردن آنها به جمهوری اسلامی نیست، بهمعنای پشت کردن آنها به مدیریتی است که بد عمل کرده و سوءکارکرد داشته است. جمله نهایی من این است که انقلاب و جمهوری اسلامی سر جای خود است و میبینیم که مردم برای فرد فداکاری چون حاج قاسم، مشایعت ۲۵ میلیونی راه میاندازند، درحالیکه الان رئیسجمهوری بخواهد رأی ۲۵ میلیونی کسب کند خیلی سخت شده. پس ملت، کشور ایران، انقلاب و جمهوری اسلامی پابرجاست و این، مدیریتهای ناکارآمد هستند که باعث پشت کردن مردم بهخود شدهاند.
نظر شما